Sunday, May 17, 2015. به گمانم این چند خط قصهی فیلم را اسپویل نمیکند. اول هم گفتم فیلم را به خاطر کارهایی که کارگردان جلوی وسوسهی نشاندادنشان مقاومت کرده دوست دارم. اصرار ندارد بازیگران غیر بومیاش لهجهی گیلکی را تقلید کنند. Friday, March 20, 2015. سال روزهای دراز و استقامتهای کم.

بردارهای بی جهتی که نمیروند و. مایع چسبناک پیوند شب و روزم. در سیاهی فکرم خطیست که مدام میگوید. کاری از دست خداهم نمیبینم. شایدم کفر چه لذتی دارد. حمال گورستان این دل شده ام. من از سندهای منگوله دار بیزارم. به آن زمان که تو را با تکه کاغذی دارم. در فکر تقسیم روح و حالم.

کاش زیباییهای زندگی همه اش تکرار می شد! اما دریغ که این تکرار سختی هاست که بیشتر به ذهن می مونه. برای هر سختی راهی هست باید اون راه رو پیدا کرد تا مشکل رفع بشه. یا شافی یا شافی یا شافی. ۳ دلم یه تفاوت می خوا.

در جهت آب رفتن و تن به موج خروشان سپردن کاری است سهل و آسان و ساخته از هر ناتوان. مردانی دلاورند که در مخالف امواج شناورند. کار خود را به لطف پرودگار حواله کنندوکامکاری را در بردباری شناسند. درست مثل بلوبری گاهی ترشی گاهی شیرین. طوری که همیشه برای دوباره داشتن یه حس شیرین لحظه های ترش رو سر میکشه. و من گیج ترین عاشق عالمم. نوشته شده توسط درنا در پنجشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۴. هفت وادي عشق را هم كه گذر كني. در اين عصر سنگ و آهن به انسانيت نخواهي رسيد. كه گاه گاهي يادش ميكنيم اما.