متولد 6 دی 56 تهران هستم. مهندسی صنایع را در شریف گذراندهام. توهم سر خوده وال ا. در پشت هر خانواده موفقی زوجی خوشبخت قرار دارند. واقعا مونده بودم چی بگم. معرفی برنامه های ب مثل بازی. جلسه معرفی ب - مثل بازی.

از کارهای نصفه نیمه کردن بدم میاد . مثل بند سوتینی که وسط مهمونی زیر لباس باز شده باشه ریز ریز حالمو بد میکنه. یه چیزی بهم چنگ میندازه! این اولین باریه که دارم متنی رو مستقیم اینجا می نویسم . می افته به دعوای م.

Monday, March 28, 2011. Who could believe I can go for over 2 years without uploading a new note? I guess Facebook is taking over my cyber activities. Anyhow, if it is of any of your concern, during the past 2 years, there was a beautiful addition to my family. My daughter was born on a happy morning of July 17th and have enlightened my life with her presence. Now our family is complete. Wednesday, June 17, 2009.

اينجا دستنوشتههاي نامربوطم را ميگذارم. سه ساله بودم که پدربزرگم برام توله سگ بسیار کوچک سفیدی را آورد. تا چشم به هم زدم شد سگ سفید پشمالوی بزرگی که بهترین دوست یه آدم میتونه باشه. در مقابل وسوسه و اصرار سولماز برای آوردن سگ جدید از اون به بعد ایستادم.

آهای شما که برای آدمای دیگه مثل آستر بدرقه کتابا هستین و هیچکس هم قدرتون رو نمیدونه به خونه تون خوش اومدین! حالا گلاسه و سفید و کاهی بودنتون اصلآ مهم نیست. تو بهاران روزگار منی شعر پایان انتظار منی راستی من چه بی قرار تو ام وه که تو مایهی قرار منی من به بوسیدن . برای راحت گریستن هم باید هنوز قدری احساس خوشبختی کرد.

یا به عبارتی تراوشهای ذهن یک دراکولای دم بخت. گاهی یک جمله و نه حتی یک واژه از دهان یا قلم کسی می تواند او را برای همیشه از چشم بیندازد و دیدگاه آدم درباره گوینده را از این رو به آن رو کند. نفیسه کوهنورد امروز از چشمم افتاد. بدجور هم افتاد! در رویدادهای سال ۸۸ همین ها بودند که پیام مولا و مقتدایشان را لبیک گفتند و در خیابانها بیرحمانه به سرکوب اعتراض مسالمت آمیز مردم پرداختند.

آویشن شیرازی در یک نگاه دکتر الهام قدمی یزدی. زمستان و تدابیر آن پریسا مزینی.

این خانه به مکان جدید اسباب کشی شده است. Sunday, July 20, 2008. این خانه به مکان جدید اسباب کشی شده است. Tuesday, February 27, 2007. همه شب نالم چون نی.