Clique ici pour poster un commentaire en étant identifié avec ton compte Skyrock.

Friday, August 31, 2012. That night we unloaded the souveniers and what few pieces of clothing he had brought back. He worked hard and most of his clothing was left behind because it was so well worn. These shoes made it home as proof of a lot of walking! He also wore home his threadbare pants! The next morning Elder Moore was released as a missionary for the. Then we were off to Sandy for the Eastridge 2nd Ward Homecoming.

دیروز ناغافل رفتم سراغ دفترچه خاطراتم داشتم دفترام رو ورق می زدم که. یهو چشمم افتاد بهیکی از خاطرات سال هفتاد وپنجم . زمانی که کلاس چهارم پنجم بودم. آخ یادش بخیر با خواهرم دعوام شده بود خواهرم کتابم رو خط خطی کرده بود. مامانم کلی باهم دعوا کرد که مقصر خودتی چرا کتابت رو بذاری جلو دست خواهرت اون بچه است نمی فهمه. با مامانم قهر کردم فک می کردم اون خواهرمو بیشتر دوست داره اون روز مادرمو خیلی ناراحت کردم وخواهرمو کتک زدم. الان سالهای زیادی می گذره خیلی ازهم دور شدیم. خدایادر این زمانه همه به فکر خویشتن.

اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرضا. وبلاگی درباره فرهنگ و آداب و رسوم مردم شهرضا. سلام به همه دوستای خوبم. چند وقت بود از دستم راحت بودید ولی بازم اومدم. دست دوستی شما را باز هم به گرمی می فشارم. بس شاه دلم ز زندگی مائوس است .