در گذرگاه آذرخشان ایستاده ام. و به گندمزارهایی که عشق تو را می وزند. اینجا نه زمان می وزد. و نه رد بال پرنده ای. و سکوتی جاودانه در رگان زلال آیینه ها جاریست. چشمانم را که می بندم. خورشیدها در من طلوع میکنند. و بر جای نمی ماند از من. چرخان در تاریکی های بی انتها. سمت و سوی تمام جاده ها. به این کشف رسیده ام. در مستی ها و نیستی ها. به جانم شکفته می شود. تا که چشم می گشایم.

والله چی بگم جعفر آقا . 160;- فضولی نباشه .

A picture says more than a thousand words. گشت ارشاد در آمریکا - The Laws of Bathing Suits. اندازه گیری فاصله زانو تا مایو شنای یک زن جوان سال 1922. برای دیدن ادامه عکسها اینجا کلیک کنید.

خنده از نان شب هم واجب تر است. ﺳﻼﻡ ﺟﺎﺳﻢ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﻢ ﺷﮑﺎﺭ . شیر و رفقاش نشسته بودن و مشروب میخوردن. شیخ گفت در بهشت شراب هایی .

160;گویی در بیداری بخواب رفته بودم و در آغوش رویاهایی زلال شناور . و آنگاه نابهنگام در خویش ل.

والله چی بگم جعفر آقا . میترسم یه بلایی سرش بیارین - د حرف بزن چرا خفه خون گرفتی - فضولی نباشه . شنیدم عیالت وقت و . دعوای دو دانش آموز و شکایت به مدیر مدرسه. گشت ارشاد در آمریکا - The Laws of Bathing Suits. یک رباعی از زندانهای مخوف جمهوری اسلامی.