به تصویر کشیدن من برای من در لا به لای این دست نوشته ها. یکشنبه 21 خردادماه سال 1385. می دونم نباید بگم خونه کشی چون اسمش اسباب کشی . اما من خونه مو کشیدم بیاین به دیدنم. جمعه 19 خردادماه سال 1385. نه بزارین اول اینو بگم که مامانم فردا امتحان داره دوستش اشتباهی برگه های ترجمه شو برده. واسش دعا کنین ۲۰ شه که اگه بیست نشه میزنمش! خب میدونین اینا علائم چیه دیگه! لیلا دیدی که افتتاحیه داشت! من هیچی شیمی نخوندم.

بالاخره کار نقل و انتقال انجام شد و ما هم به دات کام شده گان پیوستیم. پارسال همین موقع ها . روزهایی که به غمگینی الان نبود. به جای عیدی عزیزم من تو رو میخوام.

تا اطلاع ثانوی حرفی برای گفتن هست. روحش شاد و یادش گرامی. من از سخن پوچ می ترسم و از آن پرهیز دارم. اما ترس از سخن پوچ نیز لاف پیمایی است. زندگی پیچیده ما میان این دو واژه.

البته این شعر با آهنگ منصور تهرانی و با صدای جمشید جم معنی پیدا می کند. به امید روزی که دموکراسی و آزادی در این کشور تنها یک شعار نباشد .

وقتی که دلتنگ می شم و همراه تنهایی میرم. حیف که اگه پشیمون شی کنترل زد نداره. امروز صبح زود اومدم بالای سر خودم. تو فکر بودم که قرار ساعت 8 صبح مهم تره یا خواب 7 صبح دلچسب تر که ساعت لعنتی زنگ خورد.

شنبه بیست و پنجم آبان 1392. دوباره میخوام توی وبلاگم بنویسم. اما ایندفه با قبل خیلی فرق میکنه. دیگه از تو خونه خودم کامنت میذارم. یعنی خونه خودم و پیمان. چیز خاصی نمیگم الان فقط اینکه خیلی ارومو راحتم وقتی به پستای قبلیم نگا میکنم حس وحال اون زمان را واسم تداعی میکنن و حس خوبی دارم پس بازم مینویسم برای اینده. سه شنبه بیست و نهم آذر 1390. پیمان جونم زندگیم نفسم شب یلدات مبارک خیلی خیلی دوستت دارم.

ولی امان از وقتی که بشه دیدش.

کاش بودنت معجزهای باشد تا کابوسهای شبانهام را انکار کند. برای آرزوهائی که می میرند بهتر است سکوت کنیم . نوشته شده در Wed 24 Jun 2009. برق چشمانت راه خیانت را , هم بسته است . نوشته شده در Tue 2 Jun 2009. منطقا بین بد , بدتر و بدترین , بد را انتخاب میکنیم . پس باید رای داد تا بدترین ها ئی شکل نگیرد . نوشته شده در Sun 31 May 2009. وقتی دستت به قلم نمیره با اینکه کلی حرف تو دلت انباشته شده . وقتی از خودت فرار میکنی . وقتی در برابر نگاهش تنها سکوت میکنی . وقتی روز تولدت رو با تنهائیت بگذرونی .