Date Range
Date Range
Date Range
Join us as we skip along. Monday, December 3, 2012. Friday, November 16, 2012. 30 weeks is here and I cant believe we are nearing the end, Thanksgiving coming up then Christmas, then baby time! I have been feeling pretty good but there were some things I wanted to mention to the doc. Some days the swelling gets really bad, one day in particular.
So much to do, so little time. I hope you enjoy reading all my silly rants. Monday, October 20, 2014. Yosha tore his ACL and his hips went out. But they were both 9 years old. Ruby is 5 at the most. Praying for speedy recoveries for everyone in this house! She likes to be everyone.
The adventures of a 30-something having fun while finding her place in the world. Sunday, October 19, 2014. It was a pretty awesome summer. The last two months have been a roller coaster full of ups and downs.
Keeping up with The Joneses! The life and times of a happy little family. Two Weeks south of the Mason-Dixon Line. This year we decided to spend two weeks in Hilton Head for vacation, instead of just one week.
مبارزه با آتش سوزان زندگی اعتیاد. امروزه ایدز در کشورهای در حال توسعه به سرعت در حال گسترش است که تاثیر برجسته ای بر سلامت وتوسعه اجتماعی اقتصادی این کشورها گذاشته است و شیوع عفونت HIV در بالغین جوان آنها به حد خطرناکی افزایش یافت هاست .
Dienstleistungen der aptaro - IT solutions. Microsoft - Small Business Specialist. Microsoft - Small Business Specialist. Diese E-Mail-Adresse ist vor Spambots geschützt! Zur Anzeige muss JavaScript eingeschaltet sein! .
چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته می رانی. دوست دارم تموم لحظه هامو با تو باشم. دوست دارم که دست گرمتو بگیرم. زیر بارون نفساتو دوست دارم. با تو زندگیم چه رویایی میشه. با تو این قلب یخی جون. دوست دارم تموم خاطراتم با تو باشه. دوست دارم تو انتظار تلخ تو بمیرم. دوست دارم فقط چشاتو وا کنی. تا ببینی که چقدر دوست دارم. همه خوبی هاتو باور می کنم. نمی تونم بی تو طاقت بیارم. زیر بارون نفساتو دوست دارم.
نمیدونم بعد از این همه مدت چی بنویسم و از کجا شروع کنم. می نویسم برای دخترم که در آستانه چهارسالگی به یکباره و کاملا مشهود بزرگتر شد و همه اینو ابراز میکنند و ارمغان این چهارسالگی گاها قهر کردن لجبازی و خودمختاری در اکثر کارهاش است. از وقتیکه عید به مسافرت رفتیم و برگشتیم عاشق کالسکه و پاساژ گردی شده هر روز میگه مامان بریم پاساج دور بزنیم بگردیم تفریح کنیم. امسال برای مراسم تولدش خیلی ذوق داشت و روزشماری میکرد که کی تولدش برگزار میشه و دوستاش براش جایزه میارن. اما واقعا بعضی اوقات دلم میخواد بگیرم حسابی .