دلم برای اینجا تنگ شده بود. وای که چه دورانی بود چه روزایی بود. همشون گذشتن و این نیز بگذرد. راستی لانسلوت عزیز ممنونم از دهاعای قشنگت. واقعا ازت ممنونم دوست خوبم. روزمرگی هایم را با تو. هرچه گفتم نه درست است.

بار دل است اين كه به خاكت نشانده است . گر بي نفس شوي ز مسيحا گذشته اي. من هیچ نظری ندارم که صدایم در بیاید. انگار که عاشق شده باشم. و چون در مانده ام هذیانم بی فایده است. روی همه دیوارها نقاشی شد. حقیقتی واژگون را در من ریخت. از سعی هزار رنگارنگ پرهیز شده. نوشته شده در سه شنب.

جعبه ی مداد رنگی های من. نوشته های یک روزنامه نگار. یک پنجره برای من کافیست. دوست دارم خودم باشم! دیگر نه حرص بدست آوردن را دارم. و نه هراس از دست دادن را . هرکس مرا میخواهد بخاطر خودم بخواهد. دلم هواے خودم را کرده است . امروز روز تولد من بود.

براي تو عاشق ترين عاشق دنيام. بازهم برای تو مینویسم تا بدانی که یادتو در لحظه لحظه من جاریست. مهربانیت را د یده ام. که در آبی ترین لحظه های آبی بودنت. و آمده ام که بمانم. از تو ابدیتی خواهم ساخت. اول و آخرحادثه ی من و تو باشد. هدیه ای که همیشه در تصرف چشمانت. هر نگاه عاشقانه ام , لبخندم , بخشیدنم از تو بود. تازگی امروزم از آن تو بود ,. پس , تمام فرداها ازآن تو. از این که پای این کتاب شعر. نام من حک شده است. هرگز فراموش نمی کنم که غزل خنده های چشم های تو.

گاهی اوقات شرایطی پیش می آید که فکر می کنی هزار سال از چیزی که در اطرافت اتفاق می افتد عقبی. روزهای اول دوره ی راهنمایی برای من با چنین احساسی همراه بود. برایم عجیب بود که هم کلاسی های من در مورد چیزهایی حرف می زدند که من هیچ چیزی در موردشان نمی فهمیدم. وقتی هم که می گفتم من معنی حرفتان را نمی دانم یکدفعه با هم می زدند زیر خنده. این فکر مثل خوره به جانم افتاده بود. حسابی غیرتی شده بودم و از وضع همسر آینده ام نگران شده بودم. به دنبال راهی می گشتم که او را از د.

براي آن ها که عشق مي ورزند زمان را آغاز و پاياني نيست. داشتم وبلاگ هارو چک می کردم دیدم همه اونایی که ول می کنن لااقل بک خداحافظی می کنن. فقط اومدم بگم من وقت سرخاروندن دارم. علت اینکه خیلی نمیام اینترنت اینه که فعلا کامپیوتر توی خونه ندارم . انشاالله نمایشگاه کامپیوتر که برگزار بشه منم دوباره بر می گردم! فعلا شاید تا یه مدت نیام . مخلص همه دوستان هم هستیم.