ني ني ناز و مامان باباش. مادرانه زندگی میکنم تا شاهد قد کشیدن مرد کوچک خانه ما باشم. غيبتي در حد كبري جون اما باز هم جنگي. منم يه ب ي بي مي خوام.

از کسانی که اینجا رو میخونند خواهش میکنم برای ما دعا کنند که خدا بهمون صبر بده. ظ ; چهارشنبه ۱۱ آبان ۱۳٩٠. سلام دوستان میشه ازتون خواهش کنم در آستانه این ماه پربرکت برای حاجت من دعا کنید که خیلی محتاج دعاهای همتون هستم. ظ ; پنجشنبه ٦ امرداد ۱۳٩٠. مامانی چه زود ۴٢ ماه گذشت نازنینم. دختر گلم سه سال و سه ماه و سه روزگیت مبارک. سلام دوباره یه مامان تنبل رو بپذیرین. حسابی به فکر انتخاب شغل آی.

دغدغه های من در دوران بارداری و پس از آن. پسر عزیزم نفسم همه ی زندگی من چهارساله شدنت مبارک باشه. عزیزم بدون که با تمام وجود عاشقتم و بهترین ها را برایت می خواهم. امیدوارم که بتونم همه ی توانم را برای ساختن فردای زندگیت به کار بگیرم. لحظه ای که روز برایم چون شب تیره و تار شد. فعلا اینا را دست گرمی نوشتم تا دوباره خدمت برسم. سعی می کنم از ا.

امیدوارم امسال با شروعش و پایانش پر از موفقیت باشه برا هممون. امسال ما قشنگ شروع شد خیلی خوشگذشت همه روزاش قشنگ بودن مهون های عزیز تر از جان داشتیم تقریبا هرشبش سفره شاممون کنار هم بودیم. گردشهامون هم جمعی بود به عزیزهای دل مامانی هم کلی خوشگذشت کنار دانیال ملیکا و محمد مهدی کلی شاد بودن. جوری که لحظه خداحافظی نه فقط بچه ها حتی مامانشون هم اشک ریخت. کم کم رفتن به مدرسه داره شروع میشه. محمد مهدی روز شماری میکنه که بره به مدرسه. ملیکا هم دلتنگ مهد کودکشه. هوررررا ملیکای ما پنج سالش شد.

از کورش کوچک تا کورش بزرگ. از وقتی کورش کوچولو بود تا وقتی کورش بزرگ می شود. کورش قهرمان و سفر به شمال. روز جمعه 25 مرداد آقا کورش توی باشگاه تکواندوشون مسابقه داشت و حکم قهرمانی گرفت . پسرم کلی تکواندو رو دوست داره و تلاش می کنه . به پسرم افتخار می کنم . هفته ی پیش هم چند روزی رفتیم شمال . این پست هم گزارش تصویری مسابقه ی کورش و سفر شمال و چند تا عکس دیگه هستش . تولدت مبارک پسر 6 ساله ی من. یک عدد بچه با اطلاعات عمومی خفن.