Date Range
Date Range
Date Range
رخسار آشنا تو چسان دلبری کنی . در پرده ای و من همه محو نگاه تو. آدمک مسخره کردند ترا که بیا آخر دنیاست بخند. آدمک حرف زیاد است اینجا . هر که گفت عشق نخند . عشق هست لیک دروغ است اینجا . آدمک درد فقط یک حس است. و طلوع فردا یک فریب است. آدمک پر پرواز قفط یک حرف است. یا که رویای من و ماست . کاش می شد هرزه گی را پیشه کرد تا درین دنیا نماند عاشقی. تیشه را برداشت زد بر بیخ عشق در تنور پر پلشتی آتشش زد. تا بسوزد هر چه عشق.
یک مرتبه گفتم بروم مرحله ها را. بی حوصله کردم همه ی حوصله ها را. آهسته و پیوسته و سر راست به دنبال. با سلسله ی زلف پریشان خود ای عشق. دامن بتکان تا همگان داشته باشند. در مد نظر دامنه ی زلزله ها را. من اسلحه ای جز سپر صلح ندارم. وقتی که تو داری همه ی اسلحه ها را. باید که به جای آورم از فرط محبت. واجب که سر جای خودش نافله ها را. یعنی که ببوسم لب و دندان تو را هی. گیسوی پریشان تو در نظم درآورد.
فقط یادت باشد امروز که دختری. در آینده مادر دختر دیگری هستی. و روزی می آید که مادر بزرگ میشوی. من با تو ما میشدم. اما تو با من تو. ما شدن ارزوی من بود. سلامی دوباره بعد چند ماه دوری از عزیزان. آن کس که بداند و بخواهد که بداند.