ی روزی تو کلاس بودیم. ی با بایی داشت کتاب میخوند رسید ب تیتر. یهههه روزی درخانه نشسته بودیم. آقا دیروز داییمون رفته بود فروشگاه رفاه. ب قول خودش ش ک ر بخره! سر ی قضیه ای با مسئول خرید دعواش میشه. آقا این هی داد میزنه ش ک رو بده و هی به ش کر میگه ش ک ر. ملت از خندا روده بر شده بودن.

Monday, March 10, 2008. بالاخره ما هم بلاگفا نشین شدیم. البته اینجا رو حذف نمی کنم برای مواقعی که خواستم از امکاناتش استفاده کنم لینک میدم به اینجا. ولی خب اسباب کشی کردیم رفت. Wednesday, March 5, 2008. بعد از ظهر چهارشنبه 15 اسفند 86. شهرک نفت به سه راه فرودگاه. من تنها مسافرش بودم وقتی سوار شدم. هر لحظه انتظار هر اتفاقی را در این دنیا داشته باشید. Monday, March 3, 2008. امروز یهو یه فکری به ذهنم زد. توی اون مسیر اتوبوس نیست.

Je vais vous montrer ma petite famille, amis, .

Abonne-toi à mon blog! Pour commencer voila le papa du petit Eros,. Le beau Breakfast champion national et. Clique ici pour poster un commentaire en étant identifié avec ton compte Skyrock.