Date Range
Date Range
Date Range
دير شد اي کاش! کمي زودتر مي آمدي اما بگو من خوب مي دانم حتي در آن جهان آن خفته ي خموش در انتظار ديدن رويت نشسته است روز ي اگر . اما نه او هيچوقت ديگر نمي آيد کاش عمرم را به پايش هدر نمي کردم . آهاینجا از برایم بسیار آشناست . بوی گذشته های تلخ و اندکی شیرین را دارد . بوی نای آن را میپرستم. دلم از برای دوباره در اینجا بودن بسیار تنگ شده بود . امان از دست این زندگی . چه میکند با ما . لحظه ای در تشویش و لحظه ای در سکون. اما باید کم کم برخیزم .
خط خطی های دفتر تقدیر. دو خط موازی هیچوقت به هم نمی رسند مگر اینکه یکی از آنها برای رسیدن به دیگری بشکند! بین خط خطی های دفتر تقدیر فقط اسم تو میرقصه. اما حیف با ساز مخالف! قله ها همیشه تنهایند! قله ها همیشه سرد و خاموشند! قله ها همیشه دست نیافتنی اند! مگر اینکه رد پایی از انسانی این سکوت تنهایی را در هم بشکند و در ذهنشان خاطره ای خوش بر جای بگذارد.
می توانی همه چیز را بفهمی. که مرا ارام می کند. پر از نشاط و امید می شود. نوشته شده در شنبه 21 تیر1393ساعت توسط سارا. باز آن احساس گنگ و آشنا. در دلم سير و سفر آغاز كرد. باز هم با دست هاي كودكي. سفره ي تنگ دلم را باز كرد. باز برگشتم به آن دوران دور. روزهاي خوب و بازي هاي خوب. قصه هاي ساده ي مادر بزرگ. در هواي گرم شب هاي جنوب. آسمان باز و مهتاب خنك. از فراز تپه مي آمد به گوش.