کفش ها چه عاشقانه هایی با هم دارند یکی که گم شود دیگری محکوم به آوارگیست. چند وقتیه رفتم تو کار کتاب صوتی واقعا میگم واقعا تو رو میبره توی اون کتاب انگار ک کنار نویسنده نشستی و وقایع ب طور زنده داری میبینی نمیدونم هنوزم هستن طرفدارای کتاب یا نه.

هر انسانی در زندگی ناگفنه هایی دارد. دستای گرمی گونمو نوازش کرد صدای بچه نزدیک و نزدیکتر میشد چشمامو باز کردم یهو از وسط برفا و خونه مادربزرگ خودمو رو تخت دیدم . شوهرم بود داشت گونمو نوازش میکرد .

روزمرگی های یک دانشجو خاطرات روزانه. ساعت 5 انگار که یه لیوان از آب لبریز بشه صبر منم لبریز شد. واقعا نمیدونم چرا بعضی از وقتا این مشکل پیش میاد. فکر کنم بخاطر تابستونه یه ذره دیگه کش بیاد دیوونه میشم.