اشعار و داستان های به یاد ماندنی. ای کاش زندگی را بازگشتی بود. تازه ترين اخبار استقلال تهران و ايران. بهترین موزیک ها و ویدیوهای جدید. همه چیز در یک نگاه. بهترین ها در یاس زیبا. بزرگترین مرکز دانلود عکس و موزیک بالیوود. پاتوق بچه های جنوب تهران. ماجراهای یک فندق 70 کیلویی بی خانه.

اکران فیلم سایه ی دوم من در شهرستان امیدیه. ظ توسط حمزه حمید نظرات . حمزه حمید فعالترین هنرمند تئاتر امیدیه شناخته شد. در هفته گذشته با حضور مسئولین محلی حوزه فرهنگ و هنر حمزه حمید بازیگر کارگردان و تهیه کننده به عنوان فعالترین هنرمند تئاتر سال امیدیه شناخته شد. به گزارش خبرنگار امید نیوز.

نوشتن بیرون جهیدن از صف مردگان است -فرانتس کافکا. تو رو خدا برام دعا کنید به اونچه تو فکرمه برسم. و چشمه ای که از آن. گواه تپشهای داغ زمین است. بوی نم جدایی پیچیده است. خم به رنگین کمان نیاور. پر پروانه ای خیس از نوازش گونه هایت. پروانه احساست سبک بال شود. پرنده با آرامش پر بشوی. گنج قارون نمی خوام مال فراوون نمی خوام.

به جنون صلابت صخره کوهسار بشکن. دکترها می گفتند که دویدن یک مایل در کمترازچهار دقیقه غیرممکن است و ممکن موجب مرگ انسان شود. این را در وبلاگ بنویسید! 8207;در Twitter به اشتراک بگذارید. 8207;در Facebook به اشتراک بگذارید. پیوندهای مربوط به این پیام.

دردناک ترین خاطره ی تابستان بود. و دروغ تلخ ترین خاطره ی زمستان. نوشته شده در هفتم دی 1391 ساعت توسط مارکاژ. همین امروز آسمون رو بدزدیم و چال کنیم. زیر همون درخت بلوطی که از حافظه ی آدم برفی برداشتیم. تا دوباره یادمون بیاد صدای خرپ خرپ راه رفتن توی کوچه ی پر درخت قدیمیمون رو. یادمون بیاد لذت خوردن بادام داغ رو توی راه دور و دراز مدرسه. باز کنیم دست های گره شده رو . باز کنیم چمدونهای قدیمی رو و برداریم شالگردن کوچیک. بیا احساس کنیم دوباره بوی کانوای نوی رنگی رنگی شالگردنو.

زندگیم را نقاشی می کنم تا سال ها بعد خدا را ملامت نکنم بلکه بدانم با افکار و کردارم این زندگیم را ساختم شاید هم زندگی خوبی باشد خودم می دونم و خدایم. اینک منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد. حال نوشت من است اینجا. خاطرات تلخ زندگی یک پزشک و. یه قدم خوشبختی با پای خیال .

خل و چل ترین پسر دنیا! اینجا خل ترین پسر دنیا از روزمرگی هاش مینویسه. دل از من برد و روی از من نهان کرد خدارا با که این بازی توان کرد. شب تنهاییم در وصف جان بود خیالش لطف های بی کران کرد. چرا چون لاله خونین دل نباشم که با ا نرگس او سر گران کرد. که را گویم که با این درد جان سوز طبیبم قصد جان ناتوان کرد. بدان سان سوخت چون شمعم که بر من صراحی گریه و بربط فغان کرد. صبا گر چاره داری وقت وقت است که درد اشتیاقم قصد جان کرد. میان مهربانان کی توان گفت که یار ما چنین گفت و چنان کرد. تو عرقه کشی برنده شدم.