یک پلک زدن غافل از آن مآه نباشم. شآید که نگاهی کند آگاه نباشم. پریشان است گیسویی در این باد و. مسلمانی که میخواهد نگاهش را نگه دارد. گردان پشت میدون مین زمین گیر شد. چند نفر رفتن معبر باز کنن. پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو می کرد.

بالی نمی خواهم همین پوتین های کهنه هم میتوانند مرا به آسمانها ببرد. اما بخاطر انضباط و لفظ قلم حرف زدنش ما بهش می گفتیم جناب سرهنگ. دو سالی می شد که اسیر شده بود و با ما تو یک اردوگاه بود. بنده ی خدا چند بار افتاده بود به التماس که جان مادرتان این قدر به من نگویید جناب سرهنگ. کار دستم می دهید ها. فرازی از وصیت نامه شهید همت. و ما رمیت اذ رمیت.

به وبلاگ من خوش اومدین. من این وبلاگ رو از آذر ماه 1392 درست. کردم و تا سال 1394 هم پست میذاشتم. اما سال 1394 یهو بلاگفا قاطی کرد و. وبلاگم بیشتر پست هاش حذف شد مثل. بهمن 1392 مونده و بقیه ش نیست. 2 - ๑ ๑ عاشق تنهایی ๑ ๑.

Non je ne suis pa mort! Dans la vie il faut savoir fair le tri. Chansons au Pastis HYMNES AU PASTIS.

Sábado, 22 de maio de 2010. Quinta-feira, 22 de outubro de 2009. A todo fruto como dádiva. A tela do computador é o espelho de Narciso, onde as pessoas vêem o reflexo da própra solidão.