و خونه سیده ملیکا اینجا. خب حالا تو خونه یه قابلمه متناسب با.

سلام بعد از چند سال دوباره اومدم. این خونه برام پر از خاطرات شیرین مادر شدنه. اینجا بود که ذره ذره طعم مادری رو چشیدم. این وبلاگ برام حکم دفتر خاطراتی رو داره که هر بار با خوندنش دوباره انگار جوون میشم و برمیگردم به اون روزهای شیرین و تکرار نشدنی. حالا هم به جبران همه .

كلاس دوم دبستان درس مي خوانم. ازين به بعد خودم خاطراتم را اينجا مي نويسم. سلام امیررضا کوچولوی ما بیستم اردیبهشت ماه سال 1386 به دنیا اومد و من اینجا از خاطراتمون با این فرشته کوچولو می نویسم. مدرسه امیررضا و 4-5 ماهگی امیرحسین. دو ماهگی امیرحسین و مدرسه رفتن امیررضا. پسر قشنگم 40 روزگیت مبارک. مسافرت و یک ماهگی امیرحسین. فرشته كوچولوي من 3 سالگيت مبارك.

دغدغه های من در دوران بارداری و پس از آن. پسر عزیزم نفسم همه ی زندگی من چهارساله شدنت مبارک باشه. عزیزم بدون که با تمام وجود عاشقتم و بهترین ها را برایت می خواهم. امیدوارم که بتونم همه ی توانم را برای ساختن فردای زندگیت به کار بگیرم. لحظه ای که روز برایم چون شب تیره و تار شد. فعلا اینا را دست گرمی نوشتم تا دوباره خدمت برسم. سعی می کنم از ا.

به وبلاگ مارلیک خوش آمدید- توی این وبلاگ درباره هرچی به نظرم رسید مینویسم. فرتورها و بهروزآوریها را با Fereshteh درمیان بگذارید. Fereshteh is sharing photos, updates and more on Facebook. Sign up to stay in touch with Fereshteh and all the people you care about.

توی مهد کودک تازه دارن کلمات انگلیسی بهتون یاد میدن. خیلی زبون ریختی و شیرین زبونی کردی. دو تا بچه بزرگتر از خودت بودن که بازیت نمیدادن. میومدی به من میگفتی مامان این دختره میگه به دوستش این فقط خط خطی میکنه.

علی هفت ماهش هم تموم شد. از اول این ماه تخم مرغ هم به غذاهاش اضافه شده. ما رفته بودیم عروسی عمو محمود.

خدا جون مواظب همه نی نیا دنیا باش. خوشحالم که دیگه داداش بزرگه هستم. خیلی دلم می خواد زودتر بدنیا بیاد. دعا کنین زودتر این روزا بگذره. اسم داداشم قراره کیاراد باشه. خدایا مواظب داداشم و همه نی نی ها باش. منم خیلی جدی بهش گفتم البته که اومدم! .

I know you will be surprise to receive my mail since we have neither seen nor met before. Well, let me start by first introducing myself to you. Though his sudden death was linked or rather suspected to have been masterminded by an uncle of who travelled with him at that time. But God knows the truth. My mother died in 2009 when my mother and since then my father took me so special.