وبلاگ ادبي محمد زنديه شيرازي. گل می کند به باغ نگاهت جوانیم. وقتی بروی دامن خود می نشانیم. داغ جنون قطره ی اشکم به چشم تو. هر چند از دو چشم خودت می چکانیم. من عابر شکسته دل خلوت تو ام. تا بیکران چشم خودت می کشانیم. یک مشت بغض یخ زده تفسیر می کند. اندوه و درد غربت بی همزبانیم. وقتی پرید رنگ تو از پشت قصه ها. تصویر شد نهایت رنگین کمانیم. پ ر می شود زعطر خوشت زندگانیم. در کهکشان چشم تو گم می شود دلم. سرگشته در نهایتی از بی نشانیم.

Loin de tes yeux les miens ne voient plus rien. Et mon coeur ne bat plus sans le rythme du tiens.

هر شب و روز آرزویم خوشبختی توست. این وبلاگی که جلوی چشمان مهربان شماست را برای گزاشتن خاطرات و جملات زیبا تهیه کردم. خوشحال میشم با نظراتتون خوشحالم کنید.

خدایا به حرفهایم گوش بده . هر لحظه به خاطر این بغ ض. بوي ناشکري مي دهند . به حساب تنهايي و درد دل بگذار! تمام زندگیم را دلتنگی پر کرده است. دلتنگی از کسی که دوستش داشتم. و حسرتی که به قلبم. که به آتش گناهی که. عشق در آن سهمی داشت. فراموش کردن در دامنه تعریف این ذهن نیست.