دسامبر 16, 2010 بدست raha33. دسامبر 6, 2010 بدست raha33. روزگاری یه استادی داشتیم که بعضی وقت ها حرف جالبی می زد.

می روم تا میهمان خانه باران شوم. هست برپا با حضور روشن آیین. می پرستان جان فدای چشم ساقی می کنند.

سلام حال همه ما خوب است. حال و هوای اخر روزهای مرداد. حال و هوای اروزهای اخر مرداد. امروز سه شنبه 13 مرداد سال 94. یکی از روزهای خوب خدا. تنها اندوهم نداشتن کلمه ای برای تسلی غم آمنه و ملیحه عزیزمه که این روزها دنیاشون با رفتن ناگهانی پدر از هم پاشیده. تحمل صدای غم الود آمنه از پشت تلفن خیلی سخت بود . و حالا امنه برای همیشه پدرش رو از دست داده.

یوختایی هم خسته میشی . دلت میخاد کماکان تلاش کنی ولی هیچ دلیلی واسش نداری. دیگه انگار چیزی واست اهمیت نداره که بخای بخاطرش تلاش کنی. انگیزه هات تموم شدن . یه نگاهی به خودت میندازی تو آینه . دیگه اونی که قبلن از خودت می شناختی نیستی. ولی وختی دلیلشو نمی دونی خو راه حلی هم نمی تونی واسش ارائه کنی که از وضیت موجود بیای بیرون. حتا دوس نداری یه نت بخونی دیگه چه برسه به نت زدن.