اندر احوالات ما در این روزگار. مرمر جان و آترین خانوم نازنین. الهام گل و مبین خوشکل. آرمیتا خانوم نازنازی و مامان گلش. آقا پویا و مامان خوبش. تامیلا خانوم گل و مامانی خوبش. آقای آرش همدانیان و خواندنی های زیبایش. آقا سهند بلا و مامان مهربونش. پرهام کوچولو و مامان همشهری خوبمون. مامان شادی و دو تا گل پسراش آرین و آرتین. هانا و مامان بهار خوش سلیقه.

سلامی دوباره به گرمای وجود گرما بخشت پسر نازنینم. اهورای من یه زمانی وقتی میومدم و برات مینوشتم کلی حرف داشتم ولی الان وقتی میام و شروع به نوشتن میکنم واقعا نمیدونم چی باید برای عزیز دلم بنویسم. فقط اینو بدون که مامانی خیلی خیلی زیاد دوستت داره. راستی پیشاپیش روز مادر رو به مامان منیژه و تمامی مامانای گل تبریک میگم. امیدوارم همه ی مامانای دنیا همیشه سالم و شاد باشن و سایه شون از سر خانواده شون کم نشه.

خاطرات کامیار جون و خانواده دوست داشتنی ما! کامیار عزیزتر از جونم دومین زادروزت خجسته. عزیزترینم ممنونم که هستی که پسر شیرین منی که با اون دوتا چشم قشنگت منو نگاه میکنی و با لبای شیرینت به من لبخند میزنی و دستای کوچیکتو دور گردنم حلقه میکنی و با صدایی که برای من به صدای فرشته ها میمونه صدام میکنی و میگی که دوستم داری. وای که من در اون لحظه خوشبخترین آدم روی زمینم! شیرینم قلبم نفسم عشقم زندگی من همه چیز من همیشه باش سلامت باش شاد باش برات بهترینها رو آرزو دارم همیشه از زندگیت لذت ببر عشق من! و هنوز فرصت ن.

مدت هاست به وبلاگ پسرم سر نزدم . مدت هاست براش ننوشتم . امروز یک دفعه دلم هوای وبلاگش رو کرد و وقتی دیدم هنوز سرپاست تصمیم گرفتم یه مطلب بزارم. پرنس من حالا دیگه تنها نیست و یه داداش گل مثل خودش داره و این بزکترین بهانه ما برای این غیبت دوساله است. مبین و مهبد کل روز وشب ما رو پر کردن و خدا رو شکر که هردو اونقدر سلامت هستن که همیشه خونه ما رو هوا باشه. با شیطنت هاشون و سرو صداهاشون کلا زندگی رونق داره. مهبدم 18 اسفند سال 92 درست مثل برادرش سه هفته زودتر به دنیا اومد.

عاشقانه دوستت دارم عكسهاي تولد. پويا جان تولد پنج سالگيت مبارك! اولين دندون پسرم افتاد! نيكا جونم عشق خاله. آرين و آرتين گلهاي ناز. ماه تيسا ماه كوچولوي ناز. پيام و پويا فرشته هاي ناز.

با آرزوی سلامت و بهروزی برای همه دوستان نازنینم. نوشته شده در Sun 20 Mar 2011. دومین زاد روز شاهدخت ما. فرشته کوچولوی مامان و بابا دومین سالگرد تولدت با آرزوی شادترین و گرمترین روزها برای تو زاده سردترین فصل سال مبارک. به یک چشم برهم زدن و من تو این دوسال یاد گرفتم قدردان تک تک لحظاتی که خدای مهربون به من ارزوانی داشته باشم. من و بابا روزی هزاران بار بهت یادآوری می کنیم چقدر دوستت داریم و چقدر از بودن با تو فرشته کوچولو خوشحالیم. نوشته شده در Wed 19 Jan 2011.