به من بگو کجا به خنده میرسیم حالا که زندگی تکرار ماتم. عاشقانه زيبا از اخوان ثالث. پ ر عصمت و پر شکوه. ای شط شیرین پ ر شوکت من. ظاهر نه ب ن بست عابر فریبندۀ استجابت. در کوچه باغ گل ساکت نازهایت. در کوچه باغ گل سرخ شرمم. تا ساحل سیمگون سحرگاه رفتن. ای رفته تا دور دستان.

چرندیات دیوانه ای به نام سپنتامینو. خلاصه خلاصه ایست بر مائی که خلاصه ایم و خلاصه می کنیم کائناتی را که خلاصه نمی شوند. بازیابی انگیزه های خودکشیم در روز تولد. روزی که همواره از او نفرت میداشتم.

بهار كه ميشود احساسم يه جوري قلقلك مي شود يك جوري دلم شور مي زند گاهي مثل نگراني هاي قبل از ديدار يك نگراني شيرين دوست داشتني وقتي كه من منتظر بودم و تو در راه بودي. هنوز هم كه مي نويسم دلم آب ميشود براي آن روزها. براي تو براي قديمها براي خيابانهاي پر درخت براي كوچه اي كه تو مرا در آن بوسيدي. وقتي دو نفره هاي مردم را مي بينم دلم از آن روزها مي خواهد. دخترهاي منتظر و دلواپس مرا به ياد قديمهايم مي اندازند. بهار را دوست دارم براي همين يادآوريهاي دلشوره ناك. اين كه يك پدر بزرگ هست كه با كلامش.

Wednesday, January 24, 2007. The reason why, is cuz. When others die, life for everyone else keeps on going.