از بچگی حرف می زنیم. اینم یه جورش بود اما م رد . قصه اول از جایی شروع شدکه نخونده گفت نمی تونی و شرطی بسته شد و اینجا راه افتاد و الان که دیده می تونم بنویسم. قبول کرد که می تونم و حالا که اعتراف کرد باس جمع شه . قصه سوم از جایی شروع شد که عاشق شدم و بخشیدمش به کسی دیگه که گسی اش همیشه تو ذهنم باشه و وقتی می نویسم اندوهی دور از تمام سوراخ هام بزنه بیرون و الان حتی قیافه اش هم یآدم نیست .

Marie-Hélène , Tu as Changé ma Vie A Jamais .

Moi et mes amis sur le circuit. Abonne-toi à mon blog! Moi sur la moto. Voila le petit blog de ma passion le super motard. Plus d info sur mon blog perso jmm146. Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre.

از خنده تا گریه! سه شنبه 4 تیر تولد خودم بود. مسعود جونم با ابجی گلم برنامه ریزی. کرده بودن منو سورپرایز کنن. اولش که اقا مسعود شام مهمونمون کردن. بعدشم که رفتیم خونه و تولد. مسعود جونمم تا دلتون بخواد شلوغ کرد همه بادکنک هارم. بعدشم نوبت به کیک و کادوها رسید. بهترین همسر دنیاست مسعود جونم دوست دارم. سه شنبه 28 خرداد تولد. یه تولدم اینجا میگیرم تا همه شما عزیزان با کامنتاتون خوشحالمون. کنید حالا اااا برید ادامه مطلب.