Date Range
Date Range
Date Range
Friday, May 12, 2006. Thursday, May 11, 2006. Wednesday, May 10, 2006. يك شب و عكسي ديگر. Monday, May 08, 2006.
خبرها و گزارش هايي از هانيه توسلي عزيز. Saturday, February 11, 2006. تورا ناديدن ما غم نباشد. كه در خيلت به از ما كم نباشد. من از دست تو در عالم نهم روي. وليكن چون تو در عالم نباشد. مبادا در جهان دلتنگ رويي. كه رويت بيند و خرم نباشد. من اول روز دانستم كه اين عهد. كه با من مي كني محكم نباشد. كه دانستم كه هرگز سازگاري. پري را با بني آدم نباشد. وبلاگ اختصاصي هانيه توسلي عزيز. گاهي به آسمان نگاه كن.
هانيه توسلي عزيز و شبهاي روشن. Tuesday, February 07, 2006. تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد. وجود نازكت آزرده گزند مباد. در اين چمن چو در آيد خزان به يغمايي. رهش به سرو سهي قامت بلند مباد.
هانيه توسلي عزيز و گاهي به آسمان نگاه كن. Tuesday, February 07, 2006. داد حسنت به تو تعليم خودآرايي را. زيب اندام تو كرد اين همه زيبايي را. هم مگر فتنه چشم تو بخواباند باز. در تماشاي تو آشوب تماشايي را. كرد سوداي سر زلف تو ديوانه مرا. چه نهي سربه سر اين آدم سودايي را. گاهي به آسمان نگاه كن.
هانيه توسلي عزيز و شام آخر. Tuesday, February 07, 2006. يا تو را من وفا بياموزم. يا من از تو جفا بياموزم. به كدامين دعات خواهم يافت. تا روم آن دعا بياموزم. روي بگشاي تا خلايق را. از خيالت وفا طلب كردم.
هانيه توسلي عزيز و زمان مي ايستد. Tuesday, February 07, 2006. در پرده دل خيال تو رقص كند. من رقص خوش از خيال تو آموزم. و مسير سخت و دشواري را طي كند.
هانيه توسلي عزيز و يك شب. Tuesday, February 07, 2006. چشم مخمور تو را حاجت مي نوشي نيست. سرمه چشم كم از داروي بي هوشي نيست.
هانيه توسلي عزيز و عصر جمعه. Tuesday, February 07, 2006.
Tuesday, February 07, 2006. من ذكر روضه كردم و كوي تو خواستم. گفتم حكايت گل و روي تو خواستم. كردم حديث نرگس و چشم تو در نظر. وصف بنفشه كردم و موي تو خواستم.
هانيه توسلي عزيز و جايي براي زندگي. Tuesday, February 07, 2006. پيوسته از آن سلسله مو مي ترسم. زان زلف خوش و روي نكو مي ترسم. ترسيدن هركسي از چشم بد است. بيچاره من از چشم نكو مي ترسم.
هانيه توسلي عزيز و گاهي به آسمان نگاه كن. Tuesday, February 07, 2006. داد حسنت به تو تعليم خودآرايي را. زيب اندام تو كرد اين همه زيبايي را. هم مگر فتنه چشم تو بخواباند باز. در تماشاي تو آشوب تماشايي را. كرد سوداي سر زلف تو ديوانه مرا. چه نهي سربه سر اين آدم سودايي را. گاهي به آسمان نگاه كن.
هانيه توسلي عزيز و شام آخر. Tuesday, February 07, 2006. يا تو را من وفا بياموزم. يا من از تو جفا بياموزم. به كدامين دعات خواهم يافت. تا روم آن دعا بياموزم. روي بگشاي تا خلايق را. از خيالت وفا طلب كردم.
هانيه توسلي عزيز و زمان مي ايستد. Tuesday, February 07, 2006. در پرده دل خيال تو رقص كند. من رقص خوش از خيال تو آموزم. و مسير سخت و دشواري را طي كند.
هانيه توسلي عزيز و يك شب. Tuesday, February 07, 2006. چشم مخمور تو را حاجت مي نوشي نيست. سرمه چشم كم از داروي بي هوشي نيست.
هانيه توسلي عزيز و عصر جمعه. Tuesday, February 07, 2006.