دوست دارم یه کوله پشتی رو وردارم و دلمو بزنم یه دریا. جای زندگیمو با تمام خوبی ها و بدی ها و عشق ها و نفرت هاش رها کنم و از درخونه. بزنم بیرون به سمت ناکجا به همون جایی که همه چیز همون جوری باشه که هست. همون جایی که رنگ آبیش آبیه نه اینکه کمی هم به سیاهی بزنه. ولی هر دفعه که می خوام این کارو بکنم یه چیزی تو ذهنم می گه تو مال این حرفا نیستی. آسمان سینه ام پروانه ایست. پر از پروانه های آبی.

Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre.

Ouala jvoulé fer un blog ac lé foto. Des pote du bahu pr ke tt lmonde. Puiss prendr les foto . Foto souvnir de tt lé pote depui la 6em .

لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید . بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و.