روزی که جلوی دختری غیر از تو زانو بزنم روزیه که بخوام بند کفش دخترمون رو ببندم. پر از ست کردن دامن با تاپ. گریه کردنای یواشکی زیر پتوهای صورتی. قول دادن به همدیگه سر فراموش کردن. قول دادن به هم و اینکه فردا یه روز جدیده. اهنگ گوش دادنای نصفه شبی تو اتوبانا. با ناراحتی به همدیگه زنگ زدن و چند دقیقه بعد از شوخیای هم خندیدن.

Zburzony mur - Rozdział 20 ostatni. Śnieg sypał bez przerwy, tak jak by chciał okryć ziemię białym puchem, żegnając w ten sposób najlepszego przyjaciela stojącego wśród obcego. Oderwawszy wzrok pokrytej płatkami śniegu i kwiatami, trumny, spojrzał na mamę Daniela, której czerwone i opuchnięte oczy jeszcze bardziej łamały mu serce. Ojciec i brat przyjaciela nie przyjechali, jakby Daniel był nikim. Obcy ludzie przyszli na pogrzeb, a.

مادری های من و بچگی های تو. ابوالفضلم وقتی به یه مگس بالهای پروانه رو بدی نه قشنگ میشه نه میتونه باهاش پرواز کنه. 2 ماه و 20 روز من. 1 - علاقه دارم همش بازی کنم. 1- به کسانی که باهام صحبت میکنن لبخند میزنم. کسی هست که عاشقانه تو را می نگرد و منتظر توست.

Galerie de pictura,galerie de arta Bucuresti,picturi,tablouri,pictori romani contemporani,picturi flori,picturi peisaje,picturi abstracte,. Expozitie de pictura abstracta,acuarele,pasteluri. La Galeria de arta Gabriela Calinoiu puteti viziona. Expozitia de pictura GARDENS .