Date Range
Date Range
Date Range
آن وقت بود که سر و کلهی روباه پيدا شد. شهريار کوچولو برگشت اما کسی را نديد. بيا با من بازی کن. نمیدانی چه قدر دلم گرفته.
من زیادی این اتاقک تاریک و کوچولو رو دوس داشتم. من دیه هیش کیو اونجوری نیگا نمیکنم. تو چشای من که نیگا کنی. شاید توش یه برقی ببینی. که شاید اگه زیاد بری توش. میبینی پشت این خنده ها. که هیچ وخ تمومی ندارن. اون وخ وقتی بت میگم منم بریدم. و بعد بخندی و بری! تو چشای من نیگا نکن. من از چشای آدما فراریم. تو چشای یکی خوب نیگا کنم.
یک باغچه , فقط یک باغچه می خواهم . این را در وبلاگ بنویسید! 8207;در Twitter به اشتراک بگذارید. 8207;در Facebook به اشتراک بگذارید. نیمه شب های بدون چای. این را در وبلاگ بنویسید! 8207;در Twitter به اشتراک بگذارید. 8207;در Facebook به اشتراک بگذارید.
كسي كه مثل هيچ كس نيست. دیگه رویایی هم ندارم که بهش پناه ببرم. دیگه انگیزه ای ندارم که بهم توان حرکت بده. دیگه امیدی ندارم که غممو باهاش سر کنم. دیگه حتی دوستی برام نمونده. که باهاش حرف بزنم . محبتمو با تمام وجود به پاش بریزم . دیگه هیچ جایی نیست که شوق رفتنشو داشته باشم . هیچ صدایی که شوق شنیدنشو داشته باشم . به کجا جز تو پناه ببرم . از همه ی ترس های درونم. ترس از همه ی این اجتماع و مردم و همه ی نا امنی های این زندگی .
همه کیفها را دو تا یکی میچپانی توی هم چون نمیتوانی تصمیم بگیری کدام را لازم خواهی داشت. شاید هم اصلا همهاش برای همین است. یک هفت صبح زیادی روشن.
ظ روز جمعه ٧ آذر ۱۳٩۳. همیشه آذر رو دوس داشتم اما از یه جایی به بعد دیگه فقط دلیلش ماه تولدم نبود. دلایل دست به دست هم دادن تا این ماه برام دوست داشتنی تر بشه. تو این ماه عاشق شدم عشقیکه هرسال بیشتر و بیشتر میشه. تو این ماه با کسی آشنا شدم که الان همراز و همدم و همدل و خواهرمه. اما قشنگیاش اینقد زیاده که ترقیبم میکنه به خوندن ادامه داستان. مرسی از همه ی اوناییکه تو زندگیم دارم. سکوت نشونه ی خوبی نیست. شب را و روز را.
Be true to yourself and follow your heart. گاهی باید تمامش کرد قبل از آنکه تمام شد. خر و پوفهايم براي همين جاست. شايد آسانسوري هم بالا و پايين شود. اگه من ننويسه مينويسه که کي نوشته.
Sunday, March 20, 2011. خدا از خجالت آب شده. Sunday, March 13, 2011. Saturday, March 12, 2011. Thursday, March 10, 2011. Sunday, March 6, 2011. Friday, March 4, 2011.
Martes, 21 de diciembre de 2010. IN YOUR SHADOW I CAN SHINE. Estos dias abian sido una profunda agonia yo solo sentia ganas de morirme los fuertes dolores de cabeza las nauseas la tristeza y una depresion que me abia atacado me mataban lentamente , yo queria jugar con mi beba yo queria reir de cualquier tonteria que decia pero era muy hostil el ambiente tom estaba callado cosa rara en el pero no me decia nada en palabras era sus ojos lo. Janet BK karen Kaulitz Listing.
Domingo, 6 de julio de 2008. Sábado, 5 de julio de 2008.
Deviant since Oct 3, 2007. This is the place where you can personalize your profile! By moving, adding and personalizing widgets. You can drag and drop to rearrange. You can edit widgets to customize them. The bottom has widgets you can add! Some widgets you can only access when you get Core Membership.