هر چه می خواهد دل تنگت بگو. چراغ های راهرو رو روشن میکنم. همیشه اینقدر زود می رسم که هیچ کس نیومده به جز چند تا دیگه از بچه ها.

Yine soluyor içimde bütün çiçekler. بازهم تمام گلها درونم دارن پژمرده میشن. دارن تو یه بهار دیگه شکوفا میشن. دارم مقاومت میکنم و هنوز شکست نخوردم. تو دلم یه امیدی هست. İçimden bir ses der sabret sabret. یه صدایی از درون بهم میگه صبر کن صبر کن. Onca düşün arasında yıllar ardından. تنها چیزی که برای من موند زیان و ناامیدی بود. نوشته شده در ساعت توسط.

این وبلاگ چکیده ای از درد دل یه نوجوونه که با تو شریک شده! یه سال و اندی در کنار هم بودیم. میدوووونم اومدین چک کردین دیدین اپ نداشتم خییلییاتون پیام گذاشتییین پیدات نس. به دلایلی دیگه اصن بیخیال وب شدم ولی جاست 4 دوستام. نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 4 PM. گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست. بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست.

از دیروز تا امروز و شاید فردا. لطفا دوستای عزیز برای منم دعا کنید که محتاج دعاهای شما هستم. اما گوش نمیده منم دیگه کاری به کارش ندارم و رابطموسعی میکنم باهاش کم کنم. خیلی از اخلاقیاتش مورد پسند من نیست.