Date Range
Date Range
Date Range
Sunday, September 11, 2005. اینا رو با اشکای چشمام برات می نویسم. می نویسم که باور کنی من بی تو هیچی ازاین عالم نمی خوام. Friday, August 12, 2005.
من دگر به پایان نیندیشم. که همین دوست داشتن زیباست. همه چیز از همه جا. در باور یونانیان باستان هر پدیده ای یک خدایی داشت. همه خدایان هم یک خدا یا پادشاه بزرگ داشتند که اسمش زئوس بود. یک شب به مناسبتی زئوس همه خدایان را به جشنی در معبد کوه المپ دعوت کرده بود. به همین دلیل است که میگویند عشق کور است و عاشق دیوانه و مجنون میشود. پس تیر و قلب و نقش این دل تیر خورده ای که میبینید ریشه در اسطوره های یونان باستان دارد.
می ترسم دنیا به پایان برسد و من در چشم تو جایی نداشته باشم . می ترسم کلمات نتوانند شوق مرا به تو توصیف کنند . می ترسم کبوترانی که به سمت تو پرواز می دهم نارسا باشند . شب طولانی شده است و تا چشمان تو هست آفتاب جرات برآمدن ندارد . نگاهم کن تا مثل صبح نورانی شوم . و خداوند عشق را آفرید . چیزی بگو اگر چه از سنگ ما از سکوت میترسیم. کلیه حقوق متعلق به وبلا. نه نقل مطالب و استفاده از تصاویر و جداول تنها با ذکر نام.
براي تو عاشق ترين عاشق دنيام. بازهم برای تو مینویسم تا بدانی که یادتو در لحظه لحظه من جاریست. مهربانیت را د یده ام. که در آبی ترین لحظه های آبی بودنت. و آمده ام که بمانم. از تو ابدیتی خواهم ساخت. اول و آخرحادثه ی من و تو باشد. هدیه ای که همیشه در تصرف چشمانت. هر نگاه عاشقانه ام , لبخندم , بخشیدنم از تو بود. تازگی امروزم از آن تو بود ,. پس , تمام فرداها ازآن تو. از این که پای این کتاب شعر. نام من حک شده است. هرگز فراموش نمی کنم که غزل خنده های چشم های تو.
خوش آمدید خیلی دوستون دارم. من که باورم نمیشه . چقدر زود! دلتنگیم بی جهت نبود . خیلی حرف واسه گفتن دارم اما! از حرف زدن خسته شدم . خیلی بزرگ شدم! دلم برای سه چرخه قرمزم تنگ شده . هدفی که ندونی بهش میرسی یا نه! دلم خیلی گرفته . خیلی از راه مونده . چه زود خسته شدیم . از درون حصار تنهايي ام برايت مينويسم. از روزها و خاطرات خوشي سخن ميگويم.
منتظر نباش که شبی بشنوی از این دلبستگی های ساده دل بریده ام . یا در آسمان به ستاره ی دیگری سلام کردم . همین سوسوی تو از آن سوی پرده ی دوری برای روشن کردن اتاق تنهایی ام کافیست . من که اینجا کاری نمی کنم! فقط گهگاه گمان دوست داشتنت را در دفترم حک می کنم . همین! این کار هم که نور نمی خواهد . می دانم که به حرفهایم می خندی! واسه کسی که اومد .
به وبلاگ ما خوش آمدید . خوشحال میشیم با نظرات گرم خود ما را در هر چه بهتر شدن وبلاگمان یاری کنید . در ضمن در صورت داشتن سوالاتی در زمینه ی هک با تروجان و کار با نرم افزار های هک میتوانید سوالات خود را به ایمیل ما بفرستید . در اسرع وقت به سوالات شما پاسخ خواهیم داد. جلوه ی آشنای شهر كبود. گشته در این حصار كوه. دیگر از قطره های عشق. كشته های جنگ به یاد. نغمه از درد این زمانه.
چشمان پاییزیم جادوی ایام است دریابید. سالها شد که رخ زرد مرا دوست ندید. بس که خون جگر از دیده روان است مرا. بغضی که مانده دردل من وا نمیشود. حتی برای گریه مهیا نمیشود. بعد ازتو جز صراحت این درد آشنا. چیزی نصیب این من تنها نمیشود. آدم بهانه بود برای هبوط عشق. اینجا کسی برای تو حوا نمیشود. دارم به انتهای خودم میرسم ببین. شوری شبیه باد تو برپا نمیشود. از من مخواه تا غزلی دست و پا کنم. احساس من درون غزل جا نمیشود. من ﺗﻮی ﺟﻨﮕﻞ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﮑﺮﺩﻡ. پس لرزه آه تو .
مردیم ب خدا از بس صفه بلاگفا رو رفرش زدیم. ولی خیلی از نظرات تایید نشدم پریده. دو ساعته مشغولم نشد پخش انلاین برا وبم بزارم. روحمو پرواز میده مرتضی با این اهنگاش. دل دنیا رو خون کردی که این جوری تو رفتی. تموم دل خوشی هام و تو با رفتن گرفتی. مثل حس یه عشق تازه بودی. مثل افسانه بی اندازه بودی. هیچ کی برای من شبیه تو نبوده. دنیا چه بی رحمی آخه تنهایی زوده. دل دنیا رو خون کردی که این جوری تو رفتی. بگو این دروغ دوست دا.
برای تازه شدن هیچگاه دیر نیست.
میخواهم بنویسم از هرآنچه نوشتنی است. که شعله اش در قلب من خواهى بود. به هنگام عاشقی گویی در دنیای شوالیه ها و پرنسس ها سر میکند. قلبا عاشق است و در عشق پا بر جاست. عشق را در چشمان منبنگر. چهره ی بر افروخته ام را ببین و عشق را حس کن. به صدای نفس های من گوش کن. و بشنو ترانه ی عشق را. بر عشق ما هیچ چیز ناممکن نیست.