Date Range
Date Range
Date Range
چه سکوت سنگینی دارد غم هایت. که دیوارها هم می خوان حرف بزنند ولی نمی توانند. ولی این تویی که سکوت سنگینی غم هایت را. به دیوار نقش میزنی وبا او حرف میزنی. هر آهی جگرسوزی که از دل میکشی. میشه یه بغض سنگین روی دیوار. ولی دیوار دیگر نتوانست این بغض سنگین غم هایت راتحمل کند. واین بار نوبت اوست که سکوتش را بشکند. وفرو ریزد از این سکوت بی پایانش. و دیگر نخواهی توانست قصه هایت را به روی او نقش بزنی. چون دیوار مرد از آه جگر سوز تو. تاریخ دوشنبه هفتم مرداد 1392. آرزو های دود شده رفته دیگه بر نمیگرده.
جایی خواندم که انسانها زنده اند به سبب انکه کسی دوستشان دارد. که در خلوت خانه پیر میشوی. که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است. مزه بیار عرق دورههای دوستانه نیست. و اگر تمام اینها یادت رفت.
اینو تو وب نفس جون دیدم ب نظرم جالب اومدواسه همین تصمیم گرفتم اینجا هم بذارمش. روش کلیک کنین جالبه یه صفحه ی سیاهه ک هر جاش کلیک کنی . یه آدمایی هستن ک از انگشت آویزون میشن! ندا اومد ک اینا کسایی ان ک تو وبلاگ دیگران میرفتن. فقط نیگا میکردن و کامنت نمیذاشتن! .
همونجوری که انتظارشو داشتم این وبلاگ هم مثل بقیه چیزا تو دنیای به اصطلاح آدما به فراموشی سپرده شد! دارم واسه کی حرف میزنم وقتی گوشی واسه گوش کردن به حرفم نیست! هممون خوابیدیم یا بهتره بگم خودمونو زدیم به خواب.