قلم پراکنی حدیث علی مدد. قلم پراکنی حدیث علی مدد. قلم پراکنی حدیث علی مدد. قلم پراکنی حدیث علی مدد. نه تو به یاد من.

من در آینه تنها می ماندم ! اهل آه و ناله و لوس بازی نیستم اصلن . واسه همین این چند روز هرچی به مغزم فشار آوردم هیچی جز همین چند خط واسه گفتن نداشتم . یه وقتی این جا می نوشتم و. حالا وقتیه که دیگه این جا نمی نویسم . ادامه هم سه تا عکس نوشته ی سرقتی از وبلاگ آقای ا لد فشن. عنوان هم قسمتی از شعر فروغ . یه نفر روو در و دیوار خون خاطره می پاشه ! وقتی زمستانی در تو جاگیر می شود . هرچه آغوش باز کنی برای هوای بهاری صبح های زود .

سردبیر مقیم در شماره بیست و دو. on ژوئن 21, 2014 بیان دیدگاه. on مه 17, 2014 ۱ دیدگاه.

این فکر بهتریست برای بوسیدن روی خداوند. که هیچ وقت نمی آید چون ما مریض ریقو در خاندان بی بخارمان نداریم و کسی هم هنوز به من زن نداده.

Monday, April 23, 2012. اینجوری باد می پیچید توی ماشین بدون این که چتری هام رو خراب کنه. حتی بدون دست و صورت شستن و مسواک زدن و مو شونه کردنه آدم از خودش خوشش میاد. من حس نمیکردم دارم ماشین میرونم یه جورایی حس پرواز بود. هرچی بود چشمام رو پر از برق شادی کرد.

دلم واسه داستانای بچگیم تنگ شده. همون داستانائی که توش اگه دروغ میگفتی دماغت چنار میشد.

عقاب های شهر بلند پروازیشان را سرب سوراخ کرد پای دیوار ها. ارسال شده فوریه 13, 2013. همواره مرز خیال و واقعیت, به طور مائوس کننده ای تار و مبهم بوده است. ارسال شده فوریه 2, 2013. ارسال شده مارس 28, 2012. مدتی از اخرین مزه ای که احساس کردم می گذرد. حس چشایی ام کاربردی دیگر ندارد. لامسه با تو ام چرا لیوان افتاد. شنوایی حرف های گذشته های دور را زمزمه می کند. حواسم را ول می کنم.