سراغ از من نمي گيري گل نازم. نمي شناسي صداي کهنه ي سازم. نمي دوني مگه اينجا دلم تنگه. نمي بيني مگه باغصه دمسازم. سراغ از من نمي گيري اما.

آخرین باری باشد که تو. تا به تو نزدیکتر باشم. تنها راه با تو بودن است! می اندیشم ای سراپا همه خوبی! همه وقت همه جا. من به هر حال که باشم به. تو بدان این را تو بدان! تو بمان با من تو بمان. و تعریف هر نفس است.

تو این دنیا معنی واقعی دو تا چیزو نفهمیدم. ولی یه چیزو با همه وجودم احساس میکنم. به دکمه ها نگا میکنم. حروف پشت سر هم نوشته شدن رو دگمه های کیبورد. ولی چند تا حرف خیلی آشنان. وقتی دستمو میذارم رو کیبورد میره میشینه رو همون حروف. فک کنم این حروف خیلی با من آشنان. شاید خودمو همیشه بین این حروف دیدم. یه Alt Shift زدم و این چهار تا رو به ترتیب زدم. هر روز به چندین نفر یه دروغو میگم.

ღ ღ زنجیر عشق ღ ღ. ღஜღعشق میوه ی تمام فصل هاست و دست همگان به شاخسارش میرسدღஜღ. دوشنبه بیست و هشتم اسفند 1391. عشق آن نیست که به. عشق آن است که هر دو به یک سو بنگریم. عشق چیزی نیست جز بارانی از. و آنجا که عشق فرمان می دهد. دوشنبه بیست و هشتم اسفند 1391. عشق را برای دنیا معنا کرد.