Date Range
Date Range
Date Range
کاش می شد هیچ کس تنها نبود. کاش می شد دیدنت رویا نبود. گفته بودی با تو میمونم ولی. رفتی و گفتی که اینجا جا نبود. شاید این رفتن سزای ما نبود. دستهای تو ولی بالا نبود. کاش روز دیدنت فردا نبود. نوشته شده در Thu 31 May 2012. شاید شانه ای که دیگر وجود ندارد. اعتمادی که دیگر وجود ندارد. تو نمیدانی که دختر بودن درد است . دختر که باشی رفتن نگاه ها و دست ها سخت میشود. دختر که باشی راحتر میشکنی . دنیا که سهل است .
Friday, August 29, 2003. 3 سال اکثر وقتمو رو چیزی صرف کردم که وقتی الان فکرشو میکنم میبینم اصلا ارزششو نداشته. شاید تنها نکته ای که داشته چشمو گوشمو. یا اینو بهم فهمونده که اکثر پسرایی که با اون تیب و قیافه قشنگ تو خبابونا میگردن چه عقاید مزخرفی دارن و با اون قد و هیکل هنوز. 3 سال چت کردم نتیجش همینا بود. یه سال وبلاگ نوشتم نتیجش این شد که یه سال از بهترین سالای عمرم به صورت مکتوب در اومد. Monday, July 28, 2003.
Tales of Morocco and continued adventures Stateside. Wednesday, June 13, 2012. This last couple of weeks I have been in Thousand Oaks, San Diego, San Jose, Petaluma, Napa, Sacramento, and finally arriving in Portland.
فلسفه در نهایت آگاهی , به تنهایی می رسد اما خودآگاهی عرفانی , انسان را به جدایی می رساند . تنهایی بی کسی است و جدایی , بی اویی! هرکس بداند که نداند از همه داناتر است. به وبلاگ من خوش آمدید. زمان زیادی نمی گذرد از آن روزی که به ناگاه ندایی درونی سراپای وجودم را به لرزه درآورد. می توان فراتر رفت لیک نمی توان فرود آمد. چراکه هر چه پیش تر روی تازه درمی یابی که چه نادانی! .