Az én történetem egy Amanda nevű 16 éves lányról szól, akinek a szülei meghaltak, nagymamája meg kórházban van, így egyedül lakik a házban. Éjjel felébredtem, mivel nem éreztem jól magam. Oldalamra fordultam és telefonomért nyúltam, hogy megnézzem mennyi az idő. Első dolgom volt, hogy megpördültem és szétnéztem a szobába. Semmit nem láttam, így betudtam ezt az egész jelenséget annak, hogy képzelődök a lefekvés előtti horrorfilmtől.

A Red, Red Rose by Robert Burns. As fair art thou, my bonnie lass,. So deep in luve am I;. And I will love thee still, my Dear,. I will luve thee still, my Dear,.

تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست . تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست . تنهايي را دوست دام زيرا تجربه کردم . تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست . تنهايي را دوست دارم زيرا. در کلبه تنهايي هايم در انتظار خواهم گريست . و انتظار کشيدنم را پنهان خواهم کرد. تنهایی حاکم سرزمین بی کسی ست. نوشته شده در Mon 18 Apr 2011. هر کس سهم خودش را طلبید. سهم هر کس که رسید داغ تر از دل ما بود.

This is the place where you can personalize your profile! By moving, adding and personalizing widgets. You can drag and drop to rearrange. You can edit widgets to customize them. The bottom has widgets you can add! Some widgets you can only access when you get Core Membership.

گفتی که به دل شکستگان نزدیکی. با یک رویا میشه دنیا رو بدست آورد. سالها از پی پیری من میگذرد گاه گاهی مردم دهر به این دیده به من مینگرند در اوج جوانی با پری رویاها همنشینم. دریغ که عاجز از درک اینند که رویا در ذهن من جایی ندارد! زندگی واقعیت مطلق است و رویاپنداری رهایی از واقعیت! کسی نمی داند من از واقعیت فرار نمی کنم. حیف! چیزی مانع جنگ من با زندگی شده است. پاهایم توانایی اندک فشار بیشتری ندارند. دست هایم تاکنون بهتر عمل کرده اند. می خواهم شیرینی زندگی را در پیری. مدت هاست که می خواهم .