پيچ و مهره ها هم عاشق مي شوند. یادداشت های یک گلابی دیوانه. اينجا يك زن مي نويسد. در حال عبور از سی سالگی. هستم و احساس کردم باید برای آینده این رو ثبت کنم که بر خلاف چیزی که همه فکر می کنن رسیدن به سی سالگی. به خیلی چیزهایی که باید تو سن رسیدم. البته خیلی چیزای دیگه هم باید برسم که هنوز مونده اما احساس خیلی بهتری. وقتی قدم می زنم تو خیابون حس خوبی. از خودم و شرایطم دارم. از مسیری که طی کردم تقریبا راضی ام. مشکلاک و بحران ها رو دارم.

یکی از کاربران عزیز شعری سرودند من هم متن پیامشون رو هم شعرشون رو تقدیم می کنم. خ یلی دلم خواست که شعر بنویسم نمیدونم شاید با خوندن شعراتون حالم یجوری شده امیدوارم شما هم از شعرم خوشتون بیاد .

یادمه یه جوجو بودید هی نظر می ذاشتید. هستید بنده و یکی از اخراجی ها در دانشگاه به سر می بریم. و از اونجایی که در خوابگاه به سر می بریم کلی ماجرا واسمون پیش اومده. که اگر مجالی بود حتما می نویسم. بنده در این بین نقش اساسی و کلیدی و البته یه کمی هم ضد انقلاب رو دارم. حالا بمانید تا بنویسم اخراجی ها در دانشگاه رو. از طرف همه اخراجی ها.