فقط اومدم بگم به وبلاگ رضا رشیدپور. به نظر من خیلی قشنگ می نویسه. بازم عید شد و نوبت مهمون بازی رسید! وسطا ی این پست بودم که مهمون اومد من الان در رفتم اومدم این پست رو تکمیل کنم. پارسالا از این مهمون بازیا خیلی دوس داشتم اما. امسال رفیق بازی جایگزینش شده انگار.

وقتی بدنیا می آئیم درگوشمان اذان میگویند. و آنگاه که میمیریم برایمان نماز می خوانند. چقدر کوتاه است فاصله ی اذان تا نماز. در دهکده جهان دهاتی شده ایم. قانون جدید مالیاتی شده ایم. از بس که نوشتیم و به تصویب رسید. منشور بلند بی ثباتی شده ایم. سخت است دلت دوباره آدم بشود. می ترسی از اینکه شانه ات خم بشود. اگر خطا کنی می گویم. از نمره ی انضباط تو کم بشود. یا در دو محل عیار لاتی باشی. این بار بکوش وام اگر قسمت شد. شاد و رها از خویشتن نیلوفر آبی.

شما هر روز يک شعر جديد از شاعران قديمي و معاصر ايراني را مي توانيد در اين قسمت مشاهده کنيد. به يارو ميگن چند تا بچه داري پنج تا انگشتش رو نشون ميده ميگه چهارتا. ميگن اين كه پنج تاست ميگه اين بچه همسايست كه هميشه خونه ماست. با يه لباس خوشرنگ نارنجي اومده بودي در خونه ي ما هر چي اسرار كردم بيا تو ء گفتي نه ءفقط زود اشغالاتونو بيار! نوشته .

جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو خانه می بینی و من خانه خدا می بینم. مبانی اسلام نباشد آزاد است. ما بی نهایت افق داریم. منظور بی نهایت بودن افقهاست. حالا این رو ربطش بده به آدمها. یعنی هر کسی می تونه یک جور باشه. هر کسی می تونه از یک نقطه زمین. با این دید به اطرافت نگاه کن. چون غیر اون بلد نیست.

من ارگ بم و خشت به خشتم متلاشی. جناب حضرت باران ببار خشک شدم. که شود کار دل به کام و. نوشته شده توسط حامد در نهم آذر ۱۳۹۴. سهم من ازتو آن چشمهای مورب شیطان است بی حرف پیش بی حرف پس حتی بی حرفی از دستانت تنها آن چشمهای مورب با ته لهجه ی آتش و عطش. نوشته شده توسط حامد در بیست و سوم دی ۱۳۹۳. روز خوبی ست برای رفتن. ضربه های نازک باران و آب جاری بر زمین. که سرخ میشود از تو ر. نوشته شده توسط حامد در بیست و پنجم مهر ۱۳۹۳. لينك چند موزيك از نامجو. ازاین ستون به آن ستون.

عشق خدائی با اندیشه های زیبای هستی. عشق خدائی با اندیشه های زیبای هستی. عشق خدائی با اندیشه های زیبای هستی. عشق خدائی با اندیشه های زیبای هستی. عشق خدائی با اندیشه های زیبای هستی.

گم شده ام میان خطوط خسته ی کاغذ. میان دریایی که شن های ساحل را دست می کشد. میان هجوم شهاب های مست. ایستاده ام به امید آنکه دستی پنجره ام را به روی آشنایی بگشاید. در کنار دریای دلم و باران چه سرمستانه نبض هق هقش را در زلال آب ها رها می کند. زیر هجوم درد قد خمیده ام. و خسته ام از امید های واهی.

از شما دعوت میکنم چهل یک مورد از کم هزینه ترین لذتهای دنیا را که در عین حال نتایج ماندگاری بر حس و حال شما دارند را در ادامه بخوانید. گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم. بیشتر شکر کنیم و کمتر گله کنیم. گاهی هدیههایی که گرفتهایم را بیرون بیاوریم و تماشا کنیم.