به دنیای کی ا س خوش آمدید. یا دنیای هرج و مرج. به انتقام از آدم می اندیشید. برخی از درسها را باید بر آسمان نوشت تا همه آن را بشنوند و بفهمند.

من و گربه ای بیمار. ناگاه درخشش برقی در آسمان. و تمام من که می بارید. پرده را کنار می زنم. برف درخت ها را پوشانده. گربه ای خیس و لرزان. کلاهم را جا میگذارم برایش. به آغوش یکدیگر می خزند. دانه های برف و آدم ها. ميانه راه نفسي تازه ميكنم. میان خال های چتر تیره. ضربه های ملایم باران بر قاب پنجره.

پای کوبی یک لاک پشت پیر. حتا عشق را! از کجا معلوم این ستاره. از کجا معلوم این ستاره. آرزو های فروخته شده ی یک کولی. از کجا معلوم این ستاره. بمب های پاول تیبس روی هیروشیما. از کجا معلوم این ستاره. میله های سرد یک زندانی سیاسی. دیگر به هیچ دختر فالگیری دل نمی بندم. از کجا معلوم این ستاره. پیوندهای مربوط به این پیام. و توی کوچه های مکه خاک خورده باشی.

دوربین میپیچد به سمت بازی کودکان در انتهای دشت. انگار دارم از پیچیدن ش ورولت بیرنگی دور فلکهی خیابان پنجم اول صبح حرف میزنم. که بازی دور تو میپیچد. انگار دارم از پیچیدن سیمهای توی جیب هدفونهای یکی از همین آدمهایی حرف میزنم. که با قطار شش و پنجاه خواب میروند با قطار پنج و سی و پنج برمیگردند. باید یک جوری بگویم میپیچد که گلوها بگیرد. طوری که ندانند این از کجاست.