Monday, May 18, 2009. Det er med vedmot at vi setter oss ned for aa skrive siste blogginnlegg. At tiden gaar fort, er like sant som at vi har spilt i Bollywood. For det har vi nemlig! Sjamerende unger inviterte oss og vaare kompiser med paa. Mumbai indians knuste western gorillas ned i sandalene. Tuesday, May 12, 2009.

Ici je vais parler de ma vie. Ce seras comme mon journal intime. Svp ne me juger pas.

Sur Ce, boNNe visite Les genS. DAvid Bowie, Jefferson airplane, The whO, Jimi hEndrix, Joy Division, The Rolling Stones.

در میان من و تو فاصله هاست. می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری. دستهای تو توانایی آن را دارد. چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی. و تو چون مصرع شعری زیبا. سطر برجسته ای از زندگی من هستی. دفتر عمر مرا با وجود تو. می توانی تو به من زندگانی بخشی. یا بگیری از من آنچه را می بخشی. من به آراسته گی خندیدم. منه ژولیده به آراسته گی خندیدم. خواب نوشین کبوتر ها را در لانه می آشفت. چه تهی دستی مرد! .