جز این خانه مرا نیست پناهی. شب به پایان رود و شرح به پایان نرود. مژده رمضانی به ما بده. مثل نسیم صبح از اینجا گذر کن و. باد صبای مشک فشانی به ما بده. بی کس تر از همیشه رساندیم خویش را. جا و مکانی به ما بده. از بس که در پی همه غیر از تو بوده ایم.

نگاهی به زندگی شهید فوزیه شیردل. به یاد فرشته دفتر نقاشی کودکی ام. عناصر نقاشی من بودند و چقدر ذوق می کردم وقتی دسته ای از آنها به سوی آسمان برگه ام اوج می گرفتند و آخرینشان مثل نقطه ای کوچک در کنار خورشید قرار می گرفت . دختری از دیار کرمانشاه که به راستی چون اسمش شیر زنی رستگار شده است.

عید سعید غدیر خم مبارک باد. عید سعید غدیر خم مبارک باد. صدایش کردم و گفتم کبوتر. صدایش کردم و گفتم کبوتر خوش به حالت. چه جایی میزنی پر خوش به حالت. دلم می خواست آقا اینجا به من هم لانه می داد. خودش با دستهای مهربانش به من هم دانه می داد. جریان مومن را با شعاراعتدال کنارنزنید.

می چکید آب نور از وضوی من. و من در پرواز شعله ها می سوختم. و نیاز نمازم در خیال من گم شد. جلال تو را می دیدم و نمی دیدم. شاید من در خیال گم شده ام. و شاید جلال غیر تو مرا گرفته است. و نمی دانم که آن کجا و این کجا. شاید صدای باد مرا به یاد بیاورد. کاش صبح وقتی چشمانش را می گشاید. و نور از آب وضویش بپاشد به جانماز من. جرعه ای از دریای علم. جرعه ای از دریای علم. WHAT WAS GOING TO SAY.